علی امیرسیافی

ساخت وبلاگ
هَدررفته و شعارزدهشعارزدگی بیش‌ از حد در «هناس»، موضوع قابل تأمل فیلم را تحت‌الشعاع خود قرار داده و آن را تا مرز نابودی به پیش می‌برد! فیلم آنقدر درگیر نمادگرایی و شعارزدگی است که (قهرمان داستان) را به سخره گرفته و نیز دچار کمدی‌ناخواسته برای شخصیت زن می‌گردد.این حد از کلیشه بودن اما، در پایان‌بندی اثر به اوج خود می‌رسد. گویا فیلم‌ساز تمام شعارها را به زور در پایان‌بندی جای می‌دهد تا مبادا حرفی از قلم افتاده و بیان نگردد.بازی پر ایراد و اگزجره «مریلا زارعی» نیز اجازه شخصیت‌پردازی را به کاراکتر زن نمی‌دهد. بنابراین یک پای درام(عنصرِ شخصیت) کاملاً می‌لنگد!«هناس» ایده جذاب و قابل احترام خود را هدر داده است.دومین تجربه فیلم‌سازی «حسین دارابی»، نمونه‌ای دست‌چندم از سینمای «ابراهیم حاتمی‌کیا» (مشخصاً در اینجا؛ «بادیگارد») است که بی‌تأثیر می‌ماند و الکن. بازی با نور و کاربرد پلات‌رنگی متفاوت در لوکیشن خانه نیز توان ایجاد تغییر میان این دو فیلم را ندارد؛ چراکه «سکانس داخل ماشین» و بازی تکراری کاراکتر زن، همه‌چیز را لو می‌دهد! علی امیرسیافی ...ادامه مطلب
ما را در سایت علی امیرسیافی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aliamirsayyafi بازدید : 83 تاريخ : شنبه 3 دی 1401 ساعت: 18:53

«منتشر شده در شماره خرداد ماه مجله آرمان‌هنر»بی‌هویتی در اوج  دومین اثر سینمایی «حمیدرضا قربانی» در فضایی اجتماعی، روایتگر داستان زنی است به نام «بهار» (پریناز ایزدیار) که در برههای از زندگی خود وارد چالش جدیدی میشود که شیوه تصمیمگیری برای ادامه مسیر را برای او دشوار میسازد. «مغز استخوان» در مواجه اولیه تفاوت چندانی با سایر آثار به ظاهر اجتماعی سینمای ایران، چه از منظر داستان و چه از منظر پرداخت به داستان، ندارد و شاید بتوان آنرا در قیاس با اولین فیلم سینمایی کارگردانش؛ (خانهای در خیابان چهل و یکم) به علت «نبود انسجام در پیرنگ اصلی»، در درجهای پایینتری قرار داد. برای واکاوی این مقوله، نیاز است تا کمی بر روی فیلمنامه اثر تمرکز کنیم:  «قربانی» در «مغز استخوان» سعی در خلق کاراکتری دارد که از روی احساس مادرانهاش حاضر است برای فرزند مریضش پا بر روی اعتقادات دست و پا شکسته خود گذاشته و بیتوجه به سرزنش اطرافیان، به دنبال راهی برای درمان سرطان پسربچهاش باشد. اما به راستی کدام احساس مادرانه؟ مخاطب در کدام بخش از فیلم با چنین احساسی روبرو میگردد که حال بخواهد فداکاری مادر را در قبال فرزندش بپذیرد؟ احساس مادرانهای که به تصنعیترین حالت ممکن، محدود به چند پلان داخل بیمارستان آن هم ظرف چند ثانیه میگردد، توان القای چنین احساسی را دارد؟ سر و کله زدنهای حسین(بابک حمیدیان) با پسربچه، بیشتر رابطه والدین با فرزند را برایمان میسازد تا ارتباط دست و پا شکسته مادر با او!  از این ناپختگی و نابلدی نویسنده و فیلمساز در خلق ارتباط میان شخصیتهای داستان که بگذریم، به شکلگیری داستانهای فرعی وقتپُرکن خواهیم رسید. داستانهایی که به شدت به روایت اصلی ضربه وارد میکنند. اگر ماجرای تلاش و تقلاّی ما علی امیرسیافی ...ادامه مطلب
ما را در سایت علی امیرسیافی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aliamirsayyafi بازدید : 105 تاريخ : شنبه 3 دی 1401 ساعت: 18:53

انتشار یافته در شماره سیزدهم ماهنامه «آرمان‌هنر»سردرگم و پوچبرخلاف آنکه در ابلق سعی می‌گردد سیمای یک زن زخم‌خورده و آسیب‌دیده به تصویر درآید، روایت اما گویای چیز دیگری است. روایتی که از همان ابتدا سست بنا نهاده شده و متزلزل پیش می‌رود! این ‌تزلزل را می‌توان متأثر از موضع فیلم‌ساز نسبت به بازگوکردن روایت و مخصوصاً شخصیت اصلی زن، فرض نمود. شاید بهتر باشد برای واکاوی این جمله، داستان را از انتها مورد بررسی قرار دهیم؛ درست در همان‌جایی که راحله(الناز شاکردوست) قرار است بعد از پشت سر گذاشتن تمامی اتفاقات سیاه و تلخ (به زعم فیلم‌ساز)، تصمیم خود را اعلام کند و خبر راست را بازگو سازد. اما این اتفاق رخ نداده و راحله از سوی رحیم(مهران احمدی)، به اجبار در قبال این ماجرا سکوت می‌کند.سکوتی که تمامی روایت فیلم را به زیر سوال می‌برد. شخصیتی که در تمام مدت فیلم از سوی فیلم‌ساز در یک فضای غیرمعمول قرار گرفته است و سعی گردیده تا از آن، تصویر یک کاراکتر مظلوم در ذهن مخاطب جای بگیرد، احساس سمپاتی نسبت به او را بالا می‌برد. اما در سکانس پایانی با تحمیل یک عقیده بیرونی، شخصیتش را خالی از هرگونه اختیار و قدرت نشان می‌دهد. این نوع از رفتار اما، احساس سمپاتی مخاطب نسبت به راحله را شکسته و آنتی‌پاتی را جایگزین آن می‌کند. چنین تبدیلی، شکستی بارز برای شخصیت اصلی داستان ابلق است. شکستی که از سردرگمی فیلم‌ساز در روایت برخاسته است.حال با توجه به این موضوع، باز می‌گردیم به ابتدای داستان. در جایی که «آبیار» سعی در معرفی شخصیت‌های فیلمش و فضای داستانش دارد. این معرفی قاعدتاً بایستی پرده نخست داستان را شکل دهد. اما دیگر مشکل فیلم در این نقطه بروز پیدا می‌کند. طولانی شدن پرده نخست داستان؛ یعنی از معرفی شخصیت‌ها علی امیرسیافی ...ادامه مطلب
ما را در سایت علی امیرسیافی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aliamirsayyafi بازدید : 78 تاريخ : شنبه 3 دی 1401 ساعت: 18:53